
مزایای مدیریت دارایی های فیزیکی در عصر جدید
مدیران ارشد سازمانها برای استفاده از رویکردهای نوین مدیریت دارایی های فیزیکی با یک پرسش اساسی روبه رو هستند: «مزایای مدیریت دارایی های فیزیکی برای سازمان چیست؟ توجیه آنها برای سرمایهگذاری در این حوزه چه باید باشد؟» ارزیابیهای بسیاری در این حوزه توسط مشاوران و متخصصان حوزه مدیریت دارایی ها و قابلیت اطمینان در جهان صورت گرفته است. براساس آخرین ارزیابیها از مدیران ارشد عملیاتی، مهندسان و مدیران نگهداری و تعمیرات در صنایع بزرگی چون انرژی، نفتوگاز، معدن و شیمیایی، «بیش از ۷۵ درصد از پاسخدهندگان بر این باورند که یکی از مهمترین مزایای مدیریت دارایی های فیزیکی و استفاده از رویکردهای بهینه آن افزایش دسترسپذیری و کاهش توقفات در تولید است. علاوه بر آن بهطور میانگین بیش از ۶۰ درصد از مزایای مدیریت دارایی های فیزیکی (شکل1) برای سازمانها از نظر پاسخدهندگان بسیار ارزشمند یا بسیار مهم تلقی میشود.»
در این ارزیابیها پاسخدهندگان در معرفی سایر مزایای مدیریت دارایی های فیزیکی، به مواردی همچون «بهبود وضعیت ایمنی و محیطزیست»، «کاهش هزینههای نگهداشت»، «افزایش بهرهوری نیروی کار»، «کاهش هزینههای تعمیرات اساسی» و «حفظ دانش کارکنان» نیز اشاره کردهاند.

شکل 1– نمودار مزایای مدیریت دارایی های فیزیکی و درصد اهمیت از نظر مدیران ارشد عملیاتی
مهم ترین مزایای مدیریت دارایی های فیزیکی
افزایش دسترسپذیری و سودآوری بیشتر
بسیاری با مفهوم کارخانه پنهان در صنعت آشنا هستند. هدف از ایجاد بسیاری از کارخانهها ایجاد اشتغال و سودآوری است اما متاسفانه بسیاری از صنایع در وضعیتی فعالیت میکنند که بهرهوری پایینی دارد و سودآوری مورد انتظار را نیز ایجاد نمیکنند. برای نمونه مطالعات گروه ARC نشان میدهد که به طور متوسط صنایع فرایندی (صنایع پتروشیمی، شیمیایی و …) ۲۰درصد کمتر از ظرفیت کامل عملیاتی خود فعالیت میکنند».
در بسیاری از مجتمعها میشود با «کاهش توقفات برنامهریزی نشده و افزایش قابلیتاطمینان تجهیزات» شرایطی را ایجاد کرد که معادل سودی که در شرایط فعلی بهدست میآید، استحصال شود. به زبان بهتر، به جای آنکه به دلیل سودآوری پایین، نیازمند آن باشیم که برای ساخت کارخانهای با بهرهوری و سودآوری مشابه سرمایهگذاری کنیم، با سرمایهگذاری در رویکردهای مدیریت دارایی های فیزیکی، تولید را افزایش دهیم و سودی معادل سود فعلی و یا بیشتر به دست آوریم.
این مفهوم از آنجا اهمیتی بیشتر دارد که بدانیم «سرمایهگذاری در رویکردهایی چون مدیریت داراییهای فیزیکی به مراتب کمتر از سرمایهگذاری برای ساخت یک مجتمع جدید صنعتی است». به علاوه این میزان سرمایهگذاری در صنایع تجهیزمحور برخلاف سایر صنایع رقم بسیار هنگفتی است. برآوردهای مرکز مطالعات انرژی ایالات متحده آمریکا نشان میدهد که «برای ساخت یک نیروگاه سیکل ترکیبی ۱۰۰۰مگاواتی با سوخت گاز طبیعی بیش از ۱ میلیارد دلار سرمایهگذاری نیاز است».
بررسی این ارقام و سود ناشی از تولید محصولاتی چون نفت، گاز طبیعی یا برق تولیدی برای مصارف خانگی و صنعتی نشان میدهد که افزایش سودآوری با افزایش دسترسپذیری و کاهش هزینههای عملیاتی تاثیر بسیار زیادی در عدم نیاز به سرمایهگذاری های هنگفت دارد. از این رو بیشتر مدیران ارشد عملیاتی عمدتا افزایش دسترسپذیری را از مهمترین مزایای مدیریت دارایی های فیزیکی میدانند.
برای توضیح بیشتر درباره مفهوم کارخانه پنهان به یک مثال ساده صنعتی توجه کنید. فرض کنید یک واحد صنعتی تماموقت (۲۴ ساعت روز و ۷ روز هفته) با ظرفیت ۱ میلیون تن در سال در حال فعالیت است. مجتمع برای تولید این حجم از محصولات، 31۰ روز کار میکند. در اصول حسابداری صنعتی هزینههای سازمانها را میتوان به دو بخش کلی تقسیم کرد: ۱. هزینههای ثابت و ۲. هزینههای متغیر. هزینههای ثابت «به هزینههایی گفته میشوند که با تغییر در میزان تولید یا ارائه خدمت یک واحد تولیدی یا خدماتی تغییری در آنها رخ نمیدهد». در برابر هزینههای ثابت، هزینههای متغیر قرار دارند که درست برعکس هزینههای ثابت هستند؛ به آن معنا که «متناسب با تغییر در میزان تولید (افزایش یا کاهش آن) تغییر میکنند (افزایش یا کاهش مییابند)». در سادهترین حالت فرض میشود که این رابطه خطی است. در شکل 7 مجموع هزینهها (ثابت و متغیر) دیده میشوند. با فرض قیمت فروش و افزایش خطی درآمد با افزایش تولید، درآمدها به شکل خطی تا جایی افزایش مییابند که خط هزینههای کل را قطع کند. به این نقطه، نقطه سربهسری میگویند. از این نقطه به بعد علاوه بر آنکه هزینهها پوشش داده میشوند، تولید نیز سودآور است. (این نقطه به لحاظ ریاضی از مساوی قراردادن رابطه درآمد (برحسب تولید) و هزینههای کل (برحسب تولید) هم به دست میآید. یعنی اگر معادلههای درامد و هزینهها را نیز داشته باشیم، میتوانیم نقطه سربهسری را بهدست آوریم.) در همان مثال فرض کنیم نقطه سربه سری در تولید با ۸۰ درصد ظرفیت اتفاق بیافتد و واحد تولیدی بتواند تا ظرفیت ۸۵ درصد تولید کند. بنابراین در تولید بیشتر (در تولید ۸۵ درصدی) به سودآوری رسیده است و فرض میکنیم حاشیه سود ۲.۵ درصدی داشته باشد (این مثال با توجه به شرایط واقعی صنعت و تولید چه در ایران و چه در جهان گرفته شده است).

شکل 2– نمودار هزینهها و درآمدها و تحلیل نقطه سربه سر سوددهی در بنگاههای اقتصادی در نقطه ۸۰ درصد

شکل 3– نمودار هزینهها و درآمدها و تحلیل نقطه سربه سر سوددهی در بنگاههای اقتصادی در نقطه ۷۵ درصد
حال فرض کنید با بهبود وضعیت مدیریت داراییها، هزینهها کاهش یافته و نقطه سربهسری در ۷۵ درصد از ظرفیت تولیدی اتفاق بیافتد. همچنین با افزایش سطح دسترسپذیری تجهیزات، امکان تولید در ۹۵ درصد از ظرفیت مجتمع نیز فراهم شود، در این حالت سودآوری سازمان تا ۱۰ درصد افزایش یافته و حدود ۴ برابر شده است. هرچند که امکان کاهش هزینهها بیش از این نیز وجود دارد و نقطه سربهسری را میتوان به کمتر از ۶۰ درصد نیز رساند. به علاوه از طرفی میتوان ظرفیت تولیدی را نیز به بیشتر از ۹۵ درصد رساند و تا ۱۰۰ درصد نیز بالا برد. روشن است که در این حالت دوره های بازگشت سرمایه برای تاسیس یک مجتمع صنعتی نیز بسیار کوتاه شده است و سازمانها به یکی از مهمترین مزایای مدیریت دارایی های فیزیکی یعنی سودآوری و نرخ بهرهوری بیشتر از داراییها دست یافتهاند.
افزایش سطح ایمنی و محیط زیست
آمارهای مجله ایمنی و بهداشت در ایالات متحده آمریکا نشان میدهد که هزینههای سوانح ایمنی در محیط کار سالانه بالغ بر ۱۹۸ میلیارد دلار است. در میان مزایای مدیریت دارایی های فیزیکی، دستیابی به نتایج مثبت ایمنی و محیطزیستی دومین رتبه را در میان نظرات خبرگان دارد. با رویکردهایی چون افزایش قابلیتاطمینان، مدیریت ریسک و آراستگی محیط کار میتوان نقش بسیار موثری در سازمانها برای کاهش این سوانح ایفا کرد.
یکی از مهمترین محرکهای توسعه و گسترش رویکردهای مدیریت یکپارچه داراییها در صنایع تجهیزمحور (بهویژه صنعت بالادستی نفتوگاز) سوانح ایمنی بوده است. یکی از مهمترین این سوانح که از مهمترین مزایای مدیریت دارایی های فیزیکی در فعالیتهای حوزه نفتوگاز در دریای شمال در دهههای ۹۰ میلادی و بعد از آن نام میبرند، سانحه انفجار سکوی نفتی پایپرآلفا (Piper Alpha) مربوط به شرکت بریتیشپترلیوم (BP) در ۱۹۸۸ میلادی است. پس از این سانحه مدیریت دارایی ها برای کاهش ریسکها، افزایش سطح قابلیتاطمینان و ایمنی در کانون توجه مهندسان و مشاوران قرار گرفت.
امروزه قوانین سختگیرانه در حوزه ایمنی و حفاظت از محیط زیست، اهمیت به کارگیری رویکردهای مدیریت داراییها را دوچندان کرده است و سازمانهای پیشرو بیشترین بهره را از مزایای مدیریت دارایی های فیزیکی در این حوزه میبرند.
افزایش قابلیت اطمینان و بهبود سلامت تجهیزات
بسیاری از مدیران ارشد عملیاتی و نگهداشت معتقدند «عمده وقت آنها صرف مبارزه با آتش برای حفظ فعالیتهای عملیاتی میشود». اصطلاحا آنها آتشنشانان مجتمع هستند. این مفهوم برآمده از رویکردهای «واکنشی نگهداشت» است. به عبارت بهتر، قابلیت اطمینان تجهیزات به قدری میتواند پایین باشد که تیمهای نگهداشت در حالت آمادهباش هر لحظه انتظار برافروخته شدن شعلههای آتش از یک سو را میکشند.
ارزیابیها نشان میدهند که تغییر نگاه مدیران به مفهوم قابلیتاطمینان و حرکت از نگاه سنتی (نگهداشت واکنشی) به رویکردهای فعالانه و پیشکنشی کلید حل مشکل این مجتمعهاست. یکی از مهمترین مزایای مدیریت دارایی های فیزیکی با در نظر گرفتن قابلیت اطمینان تجهیزات به عنوان یکی از اهداف کلیدی کسب و کار، به دست میآید و سبب میشود تا سازمانها از شرایط آتشنشانی خارج شده و امکان پیشبینی هرچه بیشتر خرابیها و مدیریت بهینه آنها را کسب کنند.
آمارها نشان میدهد که برای این تغییر نگاه نیاز است تا مدیران در فعالیتهای فعلی بهرهبرداری و نگهداشت بازنگری اساسی کنند. برای نمونه آمارهای IBM نشان میدهد که بیش از ۴۰درصد از هزینههای صرف شده برای انجام فعالیتهای نگهداشت پیشگیرانه (PMها) برای تجهیزاتی است که تاثیر ناچیزی برای جلوگیری از دسترسپذیری دارد یا ۸۲ درصد از الگوهای خرابی برخلاف تصور عامه مبتنی بر عمر نیست و تصادفی اتفاق میافتد. به زبان بهتر یکی دیگر از مزایای مدیریت دارایی های فیزیکی، بهینهکردن منابع صرفشده سازمان برای انجام فعالیتهای بهرهبرداری و نگهداشت است.
بهکارگیری رویکردهایی چون RCM یا نگهداشت مبتنی بر قابلیت اطمینان، تدوین شاخص سلامت تجهیزات و اجرای برنامههای پایش وضعیت تجهیزات (CBM) همه و همه کمک میکنند تا «مدیریت خرابی هرچه بهتر انجام شود».
افزایش بهرهوری نیروی کار و حفظ دانش
ریچارد پالمر در کتاب «برنامه ریزی و زمان بندی نگهداشت» نشان میدهد که با کمک یک برنامهریز و بهبود برنامهریزی و مدیریت صحیح فعالیتهای نگهداشت داراییها میتوان فعالیتهای یک گروه ۳۹ نفره را با ۲۵ نفر انجام داد. به عبارتی بهرهوری نیروی کار را ۱.۵۶ برابر کرد. همچنین با تدوین برنامههای کار استاندارد (Standard Job Plan) و سایر فعالیتهای بهبوددهنده، تعمیرات اساسی اثربخشتری داشت و بیشتر از مزایای مدیریت دارایی های فیزیکی بهره برد. علاوه بر همه اینها دانش و مهارت کارکنان را افزایش داد و با گردش نیروها و جابهجایی آنها نگران افزایش دوبارهکاریها (rework)، کاهش کیفیت فعالیتهای بهرهبرداری و نگهداشت و … نیز نبود.
کاهش هزینههای نگهداشت و تعمیرات اساسی
یکی از مهمترین شاخصهای نگهداری و تعمیرات نسبت هزینههای نگهداشت به ارزش جایگزینی داراییهاست. این نسبت در صنایع پیشرو کمتر از ۱درصد و در صنایع کلاس جهانی بین ۱ تا درصد از ارزش جایگزینی داراییهاست. از مهمترین مزایای مدیریت دارایی های فیزیکی برای صنایعی که تلاش میکنند تا رقابتپذیری را افزایش دهند کاهش این مقدار از ۴ تا ۵ درصد به کمتر از ۳ و سپس ۲ درصد است. همانطور که پیشتر به عنوان یک مثال صنعتی از ارزش داراییهای یک نیروگاه یا یک پالایشگاه گازی گفته شد، کاهش این هزینهها حتی در حد ۱ تا ۲ درصد معادل صرفهجوییهای هنگفت سالانه است.
از طرفی عمده صنایع تجهیزمحور دورههای تعمیرات اساسی سالانه و یا چندسال یکبار دارند. معمولا فعالیتهای تعمیرات اساسی هزینه بسیار و محدودیت زمانی فشرده دارند. بیشتر مدیران ارشد عملیاتی ترجیح میدهند که تجهیزات در کمترین زمان ممکن در اختیار واحدهای تعمیرات قرار گیرند. از طرفی قابلیت اطمینان تجهیزات پس از انجام تعمیرات اساسی از اهمیت بالایی برخوردار است. از دیگر مزایای مدیریت دارایی های فیزیکی، کاهش زمان تعمیرات اساسی، افزایش فواصل تعمیرات اساسی و قابلیت اطمینان تجهیزات پس از انجام تعمیرات اساسی است.
منابع:
1)P. Reynolds, “RETHINKING ASSET PERFORMANCE MANAGEMENT,” ARC Advisory Group, Boston, 2019.
2)M. Al-Rassi, “Petrochemical Complex Ratchets Up Reliability,” www.chemicalprocessing.com, 2013.
3)U. E. I. Agency, “Cost and Performance Characteristics of New Generating Technologies, Annual Energy Outlook 2020,” EIA, 2020.
4)IBM Global Business Services, “The Evolution of Asset Management,” IBM Global Business Services, New York, 2007.
5)R. D. Palmer, “Maintenance Planning and Scheduling,” McGraw-Hill, New York, 2006.