
انقلاب صنعتی چهارم چیست و ما چه وظیفهای بر عهده داریم؟
«انقلاب صنعتی چهارم» اصطلاحی است که این روزها زیاد به آن مواجه میشویم. اما منظور از انقلاب صنعتی چهارم چیست و قرار است چه تغییراتی در زندگی ما ایجاد کند؟ کلاس شواب، بنیانگذار و رئیس اجرایی مجمع جهانی اقتصاد، که نخستین بار مفهوم «انقلاب صنعتی چهارم» را معرفی کرد، در نوشتار زیر دربارۀ این انقلاب توضیح میدهد. این مقاله که در 21 آذر 1394 در وبسایت فارن افرز (Foreign Affairs) منتشر شده است، یکی از اولین نوشتارهای مرتبط با این مفهوم و اولین نوشتۀ کلاس شواب دربارۀ آن است که سعی میکند فرصتها و تهدیدهای این انقلاب فناورانه را در حد مجالش تبیین کند.

ما در آستانۀ انقلابی فناورانه هستیم که نحوۀ زندگی، کار و ارتباطاتمان را بهکلی زیرورو خواهد کرد. چنین تحولی با این مقیاس، دامنه و پیچیدگی، شبیه هیچکدام از تجربههای پیشین بشر نیست. هنوز نمیدانیم این تحول آبستن چه چیزهایی است، اما از یک چیز مطمئنیم: واکنش ما به آن باید یکپارچه و فراگیر باشد و تمام ذینفعان را دربرگیرد، از دولتهای جهانی و بخشهای دولتی و خصوصی گرفته تا دانشگاهیان و جامعۀ مدنی.
اولین انقلاب صنعتی از آب و نیروی بخار برای مکانیکیسازی تولید استفاده کرد. انقلاب صنعتی دوم از نیروی برق برای تولید انبوه بهره گرفت. انقلاب سوم هم با اتکا به الکترونیک و فناوری اطلاعات، تولید را خودکار کرد. حالا انقلاب صنعتی چهارم بر شانههای انقلاب صنعتی سوم ایستاده: انقلابی دیجیتال که از میانههای قرن پیشین آغاز شده است. شاخصۀ انقلابِ کنونی همجوشی فناوریهایی است که مرزهای بین سپهرهای فیزیکی، دیجیتال و زیستشناختی را محو میکند.
به سه دلیل میتوان گفت تحولات امروز صرفاً ادامۀ انقلاب صنعتی سوم نیستند، بلکه ظهور انقلابی چهارم و مجزا را نوید میدهند: شدت، دامنه، و تأثیر سیستمی این تحولات. سرعت پیشرفتهای کنونی تاکنون در طول تاریخ سابقه نداشته است. وقتی انقلاب چهارم را با انقلابهای صنعتی پیشین مقایسه کنیم، میبینیم که با سرعتی نمایی در حال تکامل است، نه سرعتی خطی. در ضمن، عملاً تمام صنایع در تمام کشورها را مختل کرده است. گستره و عمق این تغییرات هم نویدبخش تحول کل نظامهای تولیدی، مدیریتی و حکمرانی است.
حالا میلیاردها انسان به دستگاههای موبایلی با پردازندههای خارقالعاده و حافظههای عظیم و در نتیجه به دانش دسترسی نامحدود دارند. این قابلیتها با دستاوردهای فناوریهای نوظهور در عرصههایی نظیر هوش مصنوعی، رباتیک، اینترنت اشیا، خودروهای خودران، چاپ سهبعدی، نانوفناوری، زیستفناوری، علم مواد، ذخیرهسازی انرژی و رایانش کوآنتومی چندین برابر خواهد شد.
هوش مصنوعی خیلی وقت است که وارد زندگی ما شده، از خودروهای خودران و پهپادها گرفته تا دستیارهای مجازی و نرمافزارهای مترجم و سرمایهگذاری. در سالیان اخیر عرصۀ هوش مصنوعی با اتکا به افزایشِ نمایی قدرت رایانشی و دسترسی به حجم عظیمی از دادهها شاهد رشدی خیرهکننده بوده؛ رشدی که به ظهور نرمافزارهایی برای شناسایی داروهای جدید تا الگوریتمهایی برای پیشبینی علائق فرهنگیمان منجر شده است. همزمان، فناوریهای منسوجات دیجیتال مدام در حال تعامل با جهان زیستشناختی هستند. مهندسان، طراحان و معماران در حال ترکیب طراحی رایانشی، تولید افزوده، مهندسی مواد و زیستشناسی مصنوعی با یکدیگر هستند تا پیشگام همزیستیِ بین میکروارگانیسمها، بدن ما، محصولاتی که مصرف میکنیم، و حتی ساختمانهای محل زندگیمان باشند.
چالشها و فرصتها
مانند انقلابهای پیشین، انقلاب صنعتی چهارم نیز ظرفیت افزایش سطوح درآمد جهانی و بهبود کیفیت زندگی مردم گوشهوکنار جهان را دارد. تا کنون آنهایی که بیشترین بهره را از این انقلاب بردهاند، مصرفکنندگانی هستند که امکانات و استطاعت دسترسی به جهان دیجیتال را داشتهاند؛ فناوری باعث خلق محصولات و خدمات جدیدی شده که کارایی و بهتبعش مطلوبیت زندگی شخصی ما را افزایش داده است. درخواست تاکسی، خرید بلیت سفر، خرید کالا، پرداخت، گوشدادن به موسیقی، فیلم دیدن یا انجام بازیهای ویدیویی، حالا همگی این کارها را میشود از هر جایی انجام داد.
در آینده، نوآوری فناورانه به معجزهای در عرصۀ عرضه و تقاضا منجر خواهد شد که مزایایی بلندمدت در کارایی و بهرهوری خواهد داشت. هزینههای حملونقل و ارتباطات کاهش مییابد، اثربخشیِ تدارکات و زنجیرۀ تأمین بینالمللی بیشتر میشود و هزینۀ تجارت ناچیز خواهد شد: اتفاقاتی که همگی باعث گشایش بازارهای جدید و محرک رشد اقتصادی خواهند شد.
همزمان، همانطور که اریک بِرینیِلفسن و اندرو مکافی اشاره کردهاند، این انقلاب میتواند نابرابریهایی بزرگتر در پی داشته باشد، بهویژه باتوجهبه قابلیتش برای آشوبیدن بازارهای کار. بهموازاتی که اتوماسیون در سراسر اقتصاد جایگزین نیروی کار میشود، جایگزینی کارگران با دستگاهها ممکن است شکاف بین بازگشت سرمایه و بازگشت نیروی کار را بدتر کند. از سوی دیگر، بعید نیست که جایگزینی کارگران با فناوری، در مجموع، باعث افزایش خالص کارهای ایمن و پرمنفعت شود.
اکنون نمیشود پیشبینی کرد که چه سناریوهایی احتمال بروز دارند، و تاریخ میگوید که نتیجۀ نهایی احتمالاً ترکیبی از این دو است. هرچند، من از یک چیز مطمئنم: اینکه در آینده، استعداد بیش از سرمایه، عاملی کلیدی برای تولید خواهد بود. این امر به ظهور بازار کاری منجر میشود که بیشازپیش به بخشهای «کممهارت/کمدرآمد» و «پرمهارت/پردرآمد» تقسیم خواهد شد، و این نیز به نوبۀ خود به تنشهای اجتماعی دامن خواهد زد.
نابرابری افزون بر اینکه یکی از دغدغههای اقتصادی اصلی است، نشانگر بزرگترین دغدغۀ اجتماعی مرتبط با انقلاب صنعتی چهارم است. بزرگترین بهرهمندانِ از نوآوری احتمالاً فراهمکنندگان سرمایههای فکری و فیزیکی هستند – نوآوران، سهامداران و سرمایهگذاران: اتفاقی که شکاف فزایندۀ ثروت را بین افراد متکی به سرمایه در مقابل افراد متکی به کار توضیح میدهد. لذا فناوری یکی از دلایل اصلی این است که درآمد بخش عمدهای از مردم در کشورهای پردرآمد ثابت مانده یا حتی کاهش یافته است: تقاضا برای کارگران پرمهارت افزایش یافته، درحالیکه تقاضا برای کارگرانی با تحصیلات کمتر و کممهارتتر کاهش یافته است. نتیجه بازار کاری است که تقاضای فراوان در دو سوی آن دیده میشود، اما میانههای آن خالی است.
این امر توضیح میدهد که چرا این همه کارگر ناامید و نگران از این هستند که درآمدهای واقعیِ خودشان و فرزندانشان افزایشی نخواهد یافت. همچنین کمک میکند توضیح دهیم که چرا قشر متوسط در سراسر جهان بیشازپیش در حال تجربۀ حسی فراگیر از نارضایتی و بیعدالتی هستند. اقتصادِ «برنده همهچیز را از آن خود میکند» که فقط دسترسی محدودی به قشر متوسط میدهد، راهنمایی است برای نابودکردن مردمسالاری.
همچنین فراگیری فناوریهای دیجیتال و پویایی همرسانی اطلاعاتِ به لطف رسانههای اجتماعی ممکن است موجب افزایش گسستگی شود. بیش از 30 درصد جمعیت جهان اکنون از شبکههای اجتماعی برای ارتباط، یادگیری، و همرسانی اطلاعات استفاده میکنند. در جهان آرمانی، این تعاملات فرصتی برای درک و همبستگی بین فرهنگها فراهم میکنند. اما درعینحال ممکن است انتظارهایی غیرواقعی را ایجاد و منتشر کنند دربارۀ اینکه عوامل اصلی موفقیت فردی یا گروهی چیست، و نیز فرصتهایی برای گسترش عقاید و باورهای افراطی فراهم کنند.
تأثیر بر کسبوکار
یکی از موضوعهای همیشگی گفتوگوهایم با مدیران جهانی و مدیران ارشد کسبوکارها این است که درک سرعت نوآوری و شدت نظمآشوبی و پیشبینی آنها کار دشواری است و اینکه این محرکها یکی از منابع دائمی شگفتیِ آگاهترین افراد و حتی آنهایی هستند که بیشترین ارتباطات را دارند. در واقع، در بین تمام صنایع، شواهدی کافی وجود دارد که فناوریهای پیشبرندۀ انقلاب صنعتی چهارم، تأثیری مهم بر کسبوکارها خواهند داشت.
در سویۀ عرضه، بسیاری از صنایع شاهد ورود فناوریهای جدیدی هستند که شیوههایی کاملاً جدید برای رفع نیازهای کنونی خلق میکنند و نظم کنونیِ زنجیرههای ارزش صنایع را بهشدت برمیآشوبند. نظمآشوبی همچنین از رقبایی چابک و نوآور سرچشمه میگیرد که به لطف دسترسی به زیرساختهای جهانی دیجیتال برای پژوهش، توسعه، بازاریابی، فروش و توزیع و با اتکا به بهبود کیفیت، افزایش سرعت، یا کاهش قیمتِ ارزش پیشنهادی میتوانند رقبای باسابقه را سریعتر از پیش کنار بزنند.
در سویۀ تقاضا نیز تغییراتی شگرف در حال وقوع است، زیرا افزایش شفافیت، مشارکت مصرفکننده، و الگوهای جدید رفتار مصرفکننده (که با دسترسی به دادهها و شبکههای موبایل بیشازپیش گسترش مییابند) شرکتها را وامیدارند تا شیوههای طراحی، بازاریابی و عرضۀ محصولات و خدماتشان را اصلاح کنند.
یکی از روندهای کلیدی، توسعۀ زیرساختهای مبتنی بر فناوری است که عرضه و تقاضا را ترکیب میکند تا ساختارهای کنونی صنایع را بیاشوبد، مانند اتفاقاتی که درون اقتصاد «تسهیمی» (sharing) یا «بنا به تقاضا» (on-demand) شاهدش هستیم. این زیرساختهای فناوری، که سادهسازی شدهاند تا با گوشیهای هوشمند بتوان از آنها استفاده کرد، افراد و داراییها و دادهها را یکپارچه میکنند و لذا روشهایی کاملاً جدید برای مصرف کالاها و خدمات در فرایند ایجاد میکنند. در ضمن، موانع افراد و سازمانها برای خلق ثروت را برمیدارند و محیطهای شخصی و حرفهای کارکنان را دگرگون میکنند. این کسبوکارهای زیرساختیِ جدید بهسرعت در حال تکثیر به خدماتی بسیار جدید هستند، از خشکشویی گرفته تا خرید، از کارهای منزل تا پارکینگ، و از پیامها تا مسافرت.

در کل، انقلاب صنعتی چهارم چهار تأثیر اصلی بر کسبوکار دارد: بر انتظارهای مشتری، بر ارتقای محصول، بر نوآوری مشارکتی، و بر ساختارهای سازمانی. مشتریان، خواه مصرفکنندگان باشند یا سازمانها، بیشازپیش در مرکز اقتصادی قرار میگیرند که هدفش بهبود ارائۀ خدمات به مشتریان است. افزون بر این، خدمات و محصولات فیزیکی را اکنون میتوان با قابلیتهای دیجیتالی ارتقا داد که بر ارزش این محصولات و خدمات میافزایند. فناوریهای جدید باعث میشوند که داراییها بادوامتر و منعطفتر شوند، و دادهها و تحلیلها نحوۀ نگهداری از آنها را دگرگون میکنند. در نتیجه، دنیای انتظارهای مشتریان، خدمات دادهمحور، و عملکرد داراییها از طریق تحلیل، مستلزم شیوههایی جدید برای همکاری است، خاصه باتوجهبه سرعت وقوع نوآوری و نظمآشوبی. در نهایت نیز ظهور زیرساختهای جهانی و دیگر مدلهای جدید کسبوکار، بدین معناست که باید دربارۀ استعداد، فرهنگ و ساختارهای سازمانی بازاندیشی کرد.
در کل، تغییر گریزناپذیر از دیجیتالسازی ساده (انقلاب صنعتی سوم) به نوآوری مبتنی بر ترکیب فناوریها (انقلاب صنعتی چهارم) شرکتها را وامیدارد تا دربارۀ شیوههای کسبوکارشان تجدیدنظر کنند. اما حاصل نهایی یکی است: رهبران کسبوکارها و مدیران ارشد باید محیط متغیر خود را بشناسند، پیشفرضهای تیمهای عملیاتی را بهچالش بکشند، و خستگیناپذیر و مدام نوآوری کنند.
تأثیر بر دولتها
بهموازاتی که جهانهای فیزیکی، دیجیتال و زیستشناختی با هم یکی میشوند، زیرساختها و فناوریهای جدید بیشازپیش به شهروندان امکان میدهند تا با دولتها مشارکت کنند، صدای خود را به گوش آنها برسانند، تلاشهایشان را همسو کنند، و حتی نظارت مقامات دولتی را بیاثر کنند. همزمان، دولتها قدرتهای فناورانۀ جدیدی به دست میآورند تا با اتکا به سیستمهای نظارتیِ گسترده و توانایی کنترل زیرساختهای دیجیتال، بیشتر از قبل بر مردم نظارت کنند. در کل اما دولتها با فشار بیشتری روبهرو میشوند تا رویکرد فعلی خود را به سیاستگذاری و مشارکت عمومی تغییر دهند؛ زیرا به لطف منابع جدید رقابت و نیز بازتوزیع و تمرکززدایی از قدرتی که فناوریهای جدید امکانپذیر میکنند، نقش مرکزی دولتها برای اجرای سیاستها کمرنگ میشوند.
خلاصه، توانایی سیستمهای دولتی و مقامات حکومتی برای سازگاری است که بقای آنها را تعیین میکند. اگر دولتها بتوانند جهانِ تغییرات نظمآشوب را با آغوش باز بپذیرند و ساختارهایشان را به میزانی از شفافیت و کارایی برسانند که به آنها امکان دهد مزیت رقابتی خود را حفظ کنند، دوام خواهند آورد. اگر نتوانند متحول شوند، با مشکلاتیِ روافزون مواجه خواهند شد.
این امر بیش از هر جایی در قلمرو قانونگذاری مصداق خواهد داشت. نظامهای کنونی سیاستگذاری و تصمیمگیری همسو با انقلاب صنعتی دوم متحول شدند، یعنی وقتی تصمیمگیران زمان زیادی در اختیار داشتند تا مسئلۀ خاصی را بررسی کنند و واکنشهای متناسب یا چارچوب قانونیِ مرتبط با آن را آماده کنند. کل این فرایند بهشکلی خطی و مکانیکی طراحی شده بود و نگاه سختگیرانۀ «بالابهپایین» داشت.
اما چنین نگاهی دیگر منطقی نیست. باتوجهبه سرعت فزایندۀ تغییرات و تأثیرات گستردۀ انقلاب صنعتی چهارم، قانونگذاران با چالشی بیسابقه مواجه شدهاند و در اکثر موارد از سازگاری با تغییرات بازماندهاند.

اما قانونگذاران چگونه میتوانند در عین استمرار پشتیبانی از نوآوری و پیشرفتهای فناورانه، از منافع مصرفکنندگان و عموم مردم نیز محافظت کنند؟ با پذیرش حکمرانی «چابک»، مانند بخش خصوصی که بهشکلی فزاینده واکنشهای چابک را به توسعۀ نرمافزار و عملیاتهای کسبوکارها نشان میدهد. این امر بدین معناست که قانونگذاران مدام باید با محیطی بهسرعت در حال تغییر و جدید سازگار شوند و خودشان را تطبیق دهند تا بهدرستی بتوانند بفهمند که دارند برای چه چیزهایی قانون میگذارند. برای این کار، دولتها و نهادهای قانونگذار باید از نزدیک با کسبوکارها و جامعۀ مدنی همکاری کنند.
همچنین انقلاب صنعتی چهارم بر ماهیت امنیت ملی و بینالمللی، یعنی هم بر احتمال و هم بر نوع تعارضها تأثیری شگرف خواهد داشت. تاریخ جنگها و امنیت بینالمللی، تاریخ نوآوریهای فناورانه است؛ امروز هم از این مسیر مستثنا نیست. تعارضهای نوینِ میان دولتها ماهیتی بیشازپیش «چندگانه» دارند؛ یعنی تکنیکهای مرسوم میدان نبرد را با عناصری ترکیب میکنند که پیش از این به بازیگران غیردولتی منسوب بودند. تمایز بین جنگ و صلح، متخاصم و غیرمتخاصم، و حتی خشونت و غیرخشونت (مانند جنگهای سایبری) بهشدت تیره و تار شده است.
بهموازاتی که این فرایند تثبیت میشود و استفاده از فناوریهای جدیدی نظیر جنگافزارهای خودکار و زیستی آسانتر میشود، افراد و گروههای کوچکتر بیشازپیش به دولتهایی ملحق میشوند که قادرند آسیبهای جمعی ایجاد کنند. این آسیبپذیریِ جدید به نگرانیهای جدیدی دامن میزند. اما درعینحال پیشرفتها در فناوریها ممکن است مقیاس یا تأثیر خشونت را (مثلاً از طریق توسعۀ روشهای حفاظتی جدید، یا هدفگیری دقیقتر) کاهش دهد.
تأثیر بر افراد
در نهایت اینکه انقلاب صنعتی چهارم نهتنها آنچه انجام میدهیم، که کیستیِ ما را هم تغییر خواهد داد. این انقلاب بر هویت ما و تمام مسائل مرتبط با آن اثر میگذارد: برداشت ما از حریم شخصی، مالکیت، الگوهای مصرف، اوقات کار و تفریح ، نحوۀ پیشرفت در مسیر شغلی، توسعۀ مهارتها، ملاقات با افراد، و نحوۀ تحکیم روابط. این انقلاب هماینک بر سلامت ما اثر گذاشته و به انسانِ «کمّیشده» منجر شده است، و زودتر از آنچه فکرش را میکنیم ممکن است به توسعۀ انسان بینجامد. چنین فهرستی انتها ندارد، زیرا تخیل انسان بیانتهاست.
من خودم جزو مشتاقان پروپاقرص و از اولین استفادهکنندگان فناوریها هستم، اما گاهی میاندیشم که آیا یکپارچشدن ناگزیر فناوری در زندگی ما ممکن است برخی خصیصههای انسانیِ بنیادینِ ما مانند اشتیاق و همکاری را از بین ببرد؟ رابطۀ ما با گوشی هوشمندمان نمونهای عینی است. ارتباط مدام ممکن است ما را از یکی از مهمترین داراییهای زندگی تهی کند: زمانی برای مکث، تأمل، و مشارکت در گفتوگوهای معنابخش.
یکی از مهمترین چالشهای افراد با فناوریهای اطلاعاتیِ جدید، حریم شخصی است. ما بهطور شهودی میدانیم چرا این موضوع اینقدر مهم است، اما ردیابی و همرسانی اطلاعات دربارۀ ما نیز یکی از جنبههای حیاتیِ اتصال جدید است. جدلها دربارۀ مسائل زیربنایی مانند «تأثیر ازدستدادن کنترل بر دادههایمان» بر زندگیِ شخصیمان، در سالهای پیش رو تشدید خواهد شد. به همین ترتیب، انقلابهای رویداده در عرصههای زیستفناوری و هوش مصنوعی – که با شکستن آستانههای کنونیِ امید به زندگی، سلامت، شناخت، و توانمندیها – معنایی دوباره به انسان بخشیدهاند، ما را ترغیب میکنند تا مرزهای اخلاقی و اخلاقیات خود را بازتعریف کنیم.
تأثیر بر آینده
نه فناوری و نه نظمآشوبیِ ناشی از آن هیچکدام نیرویی بیرونی نیستند که انسانها بر آنها هیچ کنترلی نداشته باشند. همۀ ما در قالب تصمیمهایی که هرروزه در مقام شهروند، مصرفکننده، و سرمایهگذار میگیریم، مسئول هدایت این تکامل هستیم. لذا باید قدر این فرصت و قدرتِ در اختیارمان را بدانیم و انقلاب صنعتی چهارم را بهسمت آیندهای هدایت کنیم که بازتابندۀ اهداف و ارزشهای مشترک ما باشد.
اما برای انجام چنین کاری ما باید دورنمای جهانیِ جامع و مشترکی فراهم کنیم از اینکه فناوری چگونه بر زندگی ما اثر میگذارد و محیطهای اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و انسانی ما را تغییر میدهد. هرگز زمانی نویدبخشتر و درعینحال پرخطرتر از امروز در تاریخ بشر نداشتهایم. اما تصمیمگیران امروز نیز در طرز فکر مرسوم و خطی گیر افتادهاند، یا زیادی درگیر بحرانهای متعددی شدهاند که توجه آنها را به خود میخوانند؛ در نتیجه، به اندازۀ کافی دربارۀ نیروهای نظمآشوب و نوآوریِ شکلدهنده بر آیندۀ ما اندیشههای راهبردی ندارند.
حال که متوجه شدیم منظور از انقلاب صنعتی چهارم چیست و به طور کلی چه تاثیراتی خواهد داشت، باید بگوییم اما همهچیز به افراد و ارزشها وابسته است! ما باید آیندهای را شکل دهیم که در راستای منافع همۀ ماست، یعنی انسانها را در اولویت قرار دهیم و آنها را توانمند کنیم. انقلاب صنعتی چهارم در بدبینانهترین و غیرانسانیترین حالتش شاید واقعاً قادر به «رباتیکردن» انسانیت و در نتیجه تهیکردن ما از احساس و عاطفه باشد. اما این انقلاب بهمثابه مکملی برای بهترین خصیصههای ذات انسان – یعنی خلاقیت و همدلی و مراقبت – میتواند انسانیت را بر اساس احساس سرنوشت مشترک ما به آگاهیِ جمعی و اخلاقی برکشد. بر عهدۀ همۀ ماست که مطمئن شویم سناریوی دوم به حقیقت میپیوندد.برای اطلاعات بیشتر در این رابطه پیشنهاد میکنیم خلاصه فصل اول کتاب “آینده انقلاب صنعتی چهارم” نوشته کلاس شوآب را مطالعه نمایید.