
شیوع ویروس کرونا در جهان ؛ چرا همین الان باید اقدام کرد؟
سیاستمداران، رهبران جامعه و رهبران کسبوکار: شما باید چه کاری را در چه زمانی انجام دهید؟
در راستای نوشتارهایی که پیشتر دربارۀ «رهبری کسبوکارها در زمان بحران»، «راهنمای کاربردی دورکاری» و «ابزارهای مناسب دورکاری» منتشر کردهایم، این بار به سراغ مقالۀ مفصلتری رفتهایم که نخستین بار در 10 مارس 2020 در سایت medium.com منتشر شده است و در تاریخ 13 مارس روزآمد شده است. در این نوشتار توماس پویو آمار و ارقام مرتبط با این بیماری را در گوشهوکنار جهان دنبال میکند و برای دریافتن نحوۀ کنترل این بیماری حتی نگاهی هم به آنفولانزای همهگیر 1918 میاندازد. در پایان نیز توصیههایی برای مدیران سازمانها و سیاستمداران ارائه میکند. پیشنهاد میکنیم حدود نیم ساعت فرصت بگذارید و این نوشتۀ جذاب و سودمند و خواندنی را – که تاکنون به 28 زبان ترجمه شده و بیش از 35 میلیون بار دیده شده است – با تأنی بخوانید.
با همۀ اتفاقات و حوادثی که شیوع کروناویروس رقم زده است، سخت بتوان به جمعبندی رسید که امروز باید چه کار کنیم. باید منتظر اطلاعات بیشتری بمانیم؟ یا همین امروز دست به کار شویم؟ تکلیف چیست؟
در این نوشتار و با اتکا به انبوهی از نمودارها و دادهها و مدلهایی از منابع مختلف سعی میکنم حوزههای زیر را پوشش دهم:
- در کشور شما چند نفر به کروناویروس مبتلا خواهند شد؟
- وقتی این تعداد از افراد مبتلا شوند، چه اتفاقی میافتد؟
- از دست شما چه کاری برمیآید؟
- چه زمانی باید دست به کار شویم؟

بعد از خواندن این مقاله متوجه خواهید شد که:
- کروناویروس در حال حرکت به سمت شماست.
- با سرعتی نمایی به سمت شما حرکت میکند: اول تدریجی، و بعد ناگهانی.
- مسئله فقط این است که چند روز طول میکشد به شما برسد. احتمالاً یکیدو هفته.
- وقتی به شما رسید، نظام سلامت کشورتان فرو میپاشد.
- همشهریانتان در راهروهای بیمارستانها بستری خواهند شد.
- کارکنان خسته و فرسودۀ بخش درمان از پا در خواهند آمد. بعضی از آنها خواهند مرد.
- این افراد باید تصمیم بگیرند که به کدام بیماران باید اکسیژن برسانند و کدام بیماران زنده نخواهند ماند.
- تنها راه جلوگیری از بروز این اتفاق، رعایت فاصله اجتماعی است. آن هم همین امروز، نه فردا.
- این امر بدین معناست که بخش بزرگی از افراد جامعه، از همین الان، باید سیاست قرنطینۀ خانگی را در پیش بگیرند.
خواه در مقام سیاستمدار، رهبر جامعه یا رهبر کسبوکار، قدرت و مسئولیت جلوگیری از این اتفاقات بر عهدۀ شماست.
شاید امروز بترسید که: اگر واکنشم افراطی باشد چه؟ مردم به من خواهند خندید؟ از دستم عصبانی خواهند شد؟ احمق به نظر میرسم؟ بهتر نیست صبر کنم که دیگران پیشقدم شوند؟ آیا اقداماتم به اقتصاد کشور ضربه نمیزنند؟
اما ظرف 2 تا 4 هفته، وقتی کل جهان اسیر این بیماری شود و وقتی همان معدود روزهای ارزشمندی که مردم را واداشتید تا فاصلۀ اجتماعی را رعایت کنند باعث شود که افرادی جان به در ببرند، دیگر مردم شما را سرزنش نخواهند کرد. برعکس، قدردانتان خواهند بود که در شرایط دشوار، تصمیم درست را گرفتید.
بسیار خب، بیایید ببینیم اوضاع از چه قرار است.
1. در کشور شما چند نفر به کروناویروس مبتلا خواهند شد؟
رشد ملی

تعداد کل مبتلایان بهصورت نمایی در حال رشد بود که چین توانست آن را کنترل کند. اما بعد از آن که بیماری به بیرون از مرزهای چین گسترش یافت، به یک بیماری همهگیر جهانی تبدیل شده است که هیچکس جلودارش نیست.

تا امروز بخش عمدۀ این مبتلایان در ایتالیا، ایران و کرۀجنوبی شناسایی شدهاند:




تعداد مبتلایان در کرۀجنوبی، ایتالیا، ایران و چین آنقدر زیاد است که اجازه نمیدهند آمار باقی کشورها به چشم بیایند. اما بیایید ببینیم با حذف این کشورها اوضاع در باقی جهان چطور است.


تا امروز دهها کشور، عمدتاً کشورهای غربی، با افزایش تصاعدی تعداد مبتلایان روبهرو شدهاند.


اگر این روند فقط یک هفته با همین نرخ رشد ادامه پیدا کند، به اینجا میرسیم:


اگر میخواهید بفهمید که چه اتفاقی در حال وقوع است یا اینکه چگونه باید جلوی شیوع را گرفت، باید به کشورهایی رجوع کنید که این مرحله را از سر گذراندهاند: چین، کشورهای شرقی که تجربۀ سارس (SARS) را داشتهاند، و ایتالیا.
چین


این یکی از نمودارهای بسیار مهم است.
این نمودار تعداد رسمی مبتلایان در استان هوبی (Hubei) را با میلههای نارنجیرنگ نشان میدهد، یعنی تعداد افرادی که هر روز شناسایی شدهاند.
میلههای طوسیرنگ هم تعداد واقعی مبتلایان به کروناویروس در هر روز را نشان میدهد. مرکز کنترل و پیشگیری از بیماریهای چین (CCDC) این آمار را بهصورت پسنگر بهدست آورده است؛ یعنی وقتی بعداً و هنگام تشخیص و مداوای بیماران از آنها پرسیده که نشانههای بیماری از چه زمانی شروع شده است.
نکته اینجاست که این مبتلایان واقعی در همان تاریخ شناسایی نشده بودند و فقط وقتی میتوانیم آنها را پیدا کنیم که به عقب برگردیم: مسئولان پزشکی نمیتوانند همۀ افراد را درست در بدو بیماری شناسایی کنند؛ فقط وقتی میفهمند که کسی به دکتر مراجعه کند و بیماریاش تشخیص داده شود.
این اتفاق به این معناست که میلههای نارنجیرنگ دانستههای مسئولان را نشان میدهد و میلههای طوسیرنگ اتفاقی را که واقعاً در حال وقوع بوده تصویر میکنند.
در 21 ژانویه (1 بهمن) تعداد مبتلایانی که تازه شناسایی شدهاند (نارنجی) ناگهان اوج میگیرد و حدود 100 بیمار جدید شناسایی میشوند. در واقعیت اما 1،500 بیمار در آن روز مبتلا شدهاند که رشدی نمایی را نشان میدهد. اما مسئولان از این موضوع آگاهی نداشتند و فقط میدانستند که ناگهان با 100 مبتلای جدید به این بیماری مواجه شدهاند.
دو روز بعد، 3 بهمن، مسئولان شهر ووهان را قرنطینه میکنند. در آن زمان تعداد مبتلایانی که هر روز شناسایی میشوند به حدود 400 نفر رسیده است. این عدد را بهخاطر بسپارید: مقامات تصمیم گرفتند شهر را آن هم فقط با 400 مبتلای جدید قرنطینه کنند. در واقعیت، 2،500 مبتلای جدید در آن روز وجود داشته، اما کسی خبر نداشته است.
روز بعد (4 بهمن) هم 15 شهر دیگر در استان هوبی قرنطینه میشوند.
تا 23 ژانویه (3 بهمن)، وقتی ووهان قرنطینه میشود، به میلههای طوسیرنگ نگاه کنید: بهصورت نمایی در حال رشد است. تعداد واقعی مبتلایان سر به فلک کشیده است. همین که ووهان قرنطینه میشود، تعداد مبتلایان کاهش مییابد. در 24 ژانویه (4 بهمن)، وقتی 15 شهر دیگر هم قرنطینه میشوند، رشد مبتلایان واقعی (میلههای طوسیرنگ) متوقف میشود. دو روز بعد، تعداد مبتلایان به حداکثر میرسد و از آن زمان سیری نزولی را در پیش گرفته است.
دقت کنید که تعداد مبتلایان رسمی (نارنجیرنگ) هنوز با آهنگی نمایی در حال رشد است: تا 12 روز بعد، کماکان به نظر میرسد که تعداد مبتلایان رو به افزایش دارد. اما اینطور نیست. موضوع فقط این است که مبتلایان نشانههای آشکارتری از خودشان بروز میدهند، بیشتر به دکتر مراجعه میکنند، و سامانهای که برای شناسایی مبتلایان طراحی شده بهتر عمل میکند.
این تفکیک بین مبتلایان واقعی و رسمی بسیار حائز اهمیت است. بعداً به این موضوع بر خواهیم گشت.
سایر مناطق چین هم همگی گوش به فرمان دولت مرکزی هستند و لذا اقداماتی فوری و قاطع را در پیش میگیرند، که نتیجهاش میشود این:


هر کدام از این خطوط افقی رشد تعداد مبتلایان را در یکی از مناطق چین نشان میدهد. هر کدام از این خطوط در معرض این بوده که بهصورت نمایی رشد کند؛ اما به لطف اقداماتی که درست در انتهای ژانویه انجام شدند، همگی این شهرها توانستند این ویروس را قبل از شیوع متوقف کنند.
در این میان، ایران، ایتالیا و کرۀجنوبی یک ماه فرصت داشتند تا از چین درس بگیرند، اما نگرفتند. این کشورها هم با همان نرخ رشد نمایی هوبی آغاز کردند و پیش از پایان فوریه از تمام دیگر مناطق چین پیش افتادند.
کشورهای شرقی
تعداد مبتلایان در کرۀجنوبی بهسرعت در حال رشد است، اما هیچ فکر کردهاید که چرا ژاپن، تایوان، سنگاپور، تایلند و هنگکنگ به این وضعیت دچار نشدند؟


تایوان حتی به این نمودار راه هم نیافته، زیرا هنوز به آستانهای که تعیین کردهام (50 مبتلا) نرسیده است.
دلیلش این است: همگی این کشورها از شیوع سارس در سال 2003 آسیب دیدند و آن اتفاق برای همگیشان درس عبرت شد. یاد گرفتند که این ویروس چقدر پیشرونده و مرگبار است، و میدانستند که نباید آن را دستکم بگیرند. از این روست که نمودارهای مربوط به این کشورها، با اینکه خیلی زودتر شروع شده است، هنوز هم به مرحۀ رشد نمایی نرسیده است.
تا اینجا دیدیم که کروناویروس گسترش یافته و فهمیدیم که دولتها این تهدید را جدی گرفتهاند و سعی کردهاند مهارش کنند. اما در سایر کشورها قصه از قرار دیگری است.
پیش از اینکه به سراغ سایر کشورها بروم، نکتهای را دربارۀ کرۀجنوبی بگویم: این کشور یک دادۀ پرت محسوب میشود. این ویروس در 30 بیمار اول در این کشور تحت کنترل بود. بیمارِ شمارۀ 31 یک رهبر مذهبی بود که آن را به هزاران نفر دیگر منتقل کرد و چون این ویروس پیش از اینکه افراد نشانههایش را بروز دهند منتقل میشود، مقامات پزشکی وقتی این موضوع را فهمیدند که دیگر کار از کار گذشته بود و ویروس از کنترل خارج شده بود. حالا هم تمام این کشور دارد تقاص همین یک خطا را پس میدهد. اما تلاشهای این کشور برای کنترل ویروس رفتهرفته دارد به ثمر مینشیند. تعداد مبتلایان در ایتالیا هماینک از کرۀجنوبی عبور کرده است و ایران هم فردا عبور میکند.
ایالت واشینگتن
میزان رشد این ویروس در کشورهای غربی را پیشتر نشان دادیم و دیدیم که پیشبینیها برای بازۀ یکهفتهای چقدر نومیدانهاند. حالا تصور کنید که دیگر کشورهای اروپایی نتوانند مثل ووهان این بیماری را مهار کنند. آنوقت است که با یک همهگیریِ مهیب روبهرو خواهیم شد.
بیایید به برخی مناطق مانند ایالت واشینگتن، خلیج سانفرانسیسکو، پاریس و مادرید نگاهی بیندازیم.






ایالت واشینگتن مثل ووهان برای آمریکاست. تعداد مبتلایان در این ایالت با آهنگی نمایی در حال رشد است و هماینک به 140 نفر رسیده است.
اما در همان اوایل اتفاقی عجیب روی داد: نرخ فوتیها بسیار بالا بود و در روزهایی این نرخ به 1 فوتی در مقابل 3 مبتلا رسید.
از روی آمار دیگر مناطق میدانیم که نرخ مرگومیر کروناویروس چیزی بین 0.5 درصد تا 5 درصد است (بعداً در این باره توضیح خواهم داد). چطور ممکن است نرخ مرگومیر به 33 درصد برسد؟
معلوم شد که این ویروس برای هفتهها، بدون اینکه شناسایی شود، در حال گسترش بوده است. تعداد مبتلایان فقط 3 نفر نبود. اصل ماجرا اینجاست که مقامات فقط از 3 نفر خبر داشتند و یکی از آنها فوت کرد چون هرچه وخامت اوضاع بیشتر باشد، بیشتر احتمال دارد که بیماران آزمایش شوند.
این اتفاق کمی شبیه میلههای نارجی و طوسی در چین است: در اینجا مقامات فقط از وجود میلههای نارنجی باخبرند (مبتلایان رسمی) و همهچیز خوب به نظر میرسد: فقط 3 مبتلا! اما واقعیت این است که صدها و شاید هم هزاران مبتلای واقعی در شهر در حال ترددند.
نکته اینجاست: ما فقط تعداد مبتلایان رسمی را میدانیم، نه مبتلایان واقعی را. اما باید تعداد مبتلایان واقعی را بدانیم. چطور میشود تعداد مبتلایان واقعی را تخمین زد؟ از قرار معلوم راههای مختلفی برای این کار هست. من هم مدلی برای تخمین نرخ مبتلایان و فوتیها دارم که میتوانید اعداد و ارقام خودتان را در آن وارد کنید. (لینک مستقیم به نسخهای از این مدل)
ابتدا برویم سراغ نرخ مرگومیر. اگر کسی در شهر و کشور شما فوت کرده است، بر اساس آن میتوانید تعداد مبتلایان واقعیِ فعلی را حدس بزنید. میدانیم که از زمانی که فردی آلوده میشود تا زمانی که فوت کند، حدوداً 17.3 روز طول میکشد. این یعنی فردی که در 29 فوریه در ایالت واشینگتن فوت کرده، احتمالاً حدود 12 فوریه آلوده شده است.
پس میتوانیم نرخ مرگومیر را محاسبه کنیم. برای این سناریو از نرخ 1 درصد استفاده میکنم (بعداً دربارۀ جزئیاتش توضیح خواهم داد). این یعنی حدود 12 فوریه تقریباً 100 نفر در آن منطقه آلوده بودهاند (که از میانشان فقط یک نفر حدود 17.3 روز بعد فوت کرد).
حالا از میانگین نرخ دوبرابرشدن کروناویروس استفاده میکنیم (یعنی اینکه حدوداً چقدر طول میکشد تا تعداد مبتلایان دوبرابر شود). این عدد 6.2 روز است. این یعنی در 17 روزی که طول میکشد تا این فرد فوت کند، تعداد مبتلایان باید 8 برابر شده باشد (2 به توان 6/17). این یعنی اگر تمام مبتلایان را شناسایی نکنید، یک فوتی امروز مساوی 800 مبتلای واقعی امروز است.
ایالت واشینگتن امروز شاهد فوت 22 نفر بوده است. با یک محاسبۀ سرانگشتی میبینیم که امروز حدوداً 16،000 مبتلای واقعی به کروناویروس دارد. یعنی بهاندازۀ مجموع تعداد مبتلایان رسمی در ایران و ایتالیا.
اگر کمی بیشتر بررسی کنیم، میبینیم که 19 فقره از این فوتیها از یک جمع و گروه بودهاند، که یعنی ویروس خیلی هم منتشر نشده است. لذا اگر این 19 فوت را یکی در نظر بگیریم، تعداد کل مرگومیر در این ایالت 4 نفر است. وقتی مدل را با این عدد بهروز کنیم، کماکان به عددی در حدود 3،000 مبتلا در امروز میرسیم.
ترور بدفورد (Trevor Bedford) که دربارۀ ویروسها و نحوۀ تکاملشان پژوهش میکند، برای اینکه بتواند تعداد مبتلایان کنونی را محاسبه کند خود ویروسها و جهشهای آنها را در نظر میگیرد و جمعبندیاش این است که هماینک احتمالاً حدود 1،100 مبتلا در ایالت واشینگتن حضور دارند.
هیچکدام از این روشها و مدلسازیها بینقص نیستند، اما همگی یک پیام به همراه دارند: تعداد مبتلایان واقعی را نمیدانیم، اما تعدادشان بسیار بیشتر از مبتلایان رسمی در این ایالت است. نه چندصد نفر، بلکه چندینهزار نفر و شاید حتی بیشتر.
خلیج سانفرانسیسکو
تا 8 مارس در خلیج سانفرانسیسکو هیچکس در اثر کرونا فوت نکرده بود. لذا به این راحتیها نمیشد گفت که چند نفر مبتلای واقعی در این شهر است. آمار رسمی 86 نفر مبتلا بود. اما تعداد افرادی که در آمریکا آزمایش شدهاند بهشدت کم است، زیرا این کشور با کمبود کیتهای آزمایشی مواجه است. آمریکا تصمیم گرفت خودش کیتهای آزمایشگاهی تولید کند؛ کیتهایی که معلوم شد درست کار نمیکنند.
این تعداد آزمایشهایی است که تا 3 مارس (13 اسفند) در کشورهای مختلف انجام شده است:
کشور | تعداد آزمایشهای انجامشده | تعداد آزمایشها بهازای هر یک میلیون شهروند | نرخ جوابهای مثبت |
کرۀجنوبی | 109،591 | 2،138 | 4.4 درصد |
ایتالیا | 23،345 | 386 | 8.7 درصد |
اتریش | 2،120 | 235 | 0.8 درصد |
سوئیس | 1،850 | 214 | 1.6 درصد |
بریتانیا | 13،525 | 199 | 0.3 درصد |
فنلاند | 130 | 23 | 5.4 درصد |
ترکیه | 940 | 11 | 0.0 درصد |
آمریکا | 472 | 1 | 21.8 درصد |
ترکیه، بدون هیچ مبتلایی، 10 برابر بیشتر از آمریکا شهروندانش را آزمایش کرده است. وضعیت امروز چندان بهتر نشده است: حدود 8،000 آزمایش در آمریکا انجام شده است که بدین معناست که حدود 4،000 نفر از مردم آزمایش شدهاند (زیرا گاهی از یک فرد مبتلا باید چندین نمونه گرفته شود).


در اینجا با استفاده از بخشی از دادههای مبتلایان رسمی میشود تعداد مبتلایان واقعی را حدس زد. چطور باید تصمیم بگیرید از کدام دادهها استفاده کنیم؟ در سانفرانسیسکو همۀ آنهایی را که سفر کردهاند یا با مسافران در تماس بودهاند آزمایش میکنند، که معنایش این است که اکثر مبتلایان مرتبط با سفر را شناسایی میکنند، اما مبتلایان ناشی از شیوع در جامعه ناشناس باقی میمانند. اگر بتوانیم «نسبت شیوع در جامعه به شیوع ناشی از سفر» را به دست آوریم، میتوانیم بفهمیم که تعداد مبتلایان واقعی چقدر است.
من این نسبت را در دادههای کرۀجنوبی – که دادههای بسیار کاملی دارد – بررسی کردم. وقتی تعداد مبتلایان در این کشور 86 نفر بود، درصد ناشی از شیوع در جامعه 86 درصد بود (تکرار عدد 86 در اینجا تصادفی است).
با این عدد، میتوانید تعداد مبتلایان واقعی را محاسبه کنید. اگر تعداد مبتلایان سانفرانسیسکو امروز 86 نفر است، احتمالاً تعداد مبتلایان واقعی حدود 600 نفر است.
فرانسه و پاریس
فرانسه امروز اذعان کرد که تا امروز 1،400 مبتلا و 30 فقره مرگ داشته است. با استفاده از دو روشی که در بالا تشریح شد، به طیفی از مبتلایان دست مییابید: بین 24،000 تا 140،000 نفر.
بگذارید تکرار کنم: تعداد مبتلایان واقعی در فرانسه احتمالاً بین یک یا دو درجه (10 یا 100 برابر) بیشتر از چیزی است که رسماً گزارش میشود.
باورکردن این حرف سخت است؟ بیایید دوباره نمودار ووهان را ببینیم.


اگر تمام میلههای نارنجی را تا 22 ژانویه با هم جمع کنید، تعداد کل مبتلایان به 444 نفر میرسد. حالا تمام میلههای طوسیرنگ را جمع کنید. میشود حدود 12،000 مبتلا. میبینید که وقتی ووهان فکر میکرد 444 مبتلا دارد، تعداد واقعی مبتلایانش 27 برابر بیشتر بود. اگر فرانسه فکر میکند 1،400 مبتلا دارد، بیشک تعداد مبتلایانش به دهها هزار تن خواهد رسید.
همین آمار دربارۀ پاریس هم صادق است. درحالیکه تعداد رسمی مبتلایان در این شهر حدود 30 نفر است، تعداد مبتلایان واقعی احتمالاً چندصد نفر و شاید هم هزاران نفر است. وقتی تعداد مبتلایان در ناحیۀ ایلدوفرانس 300 نفر است، تعداد کل مبتلایان در این ناحیه احتمالاً بیشتر از دهها هزار تن است.
اسپانیا و مادرید
آمار اسپانیا هم بسیار شبیه فرانسه است (1200 نفر مبتلا و فوت بیش از 30 نفر). پس از همین قاعده پیروی میکند: تعداد مبتلایان واقعی در اسپانیا احتمالاً بیشتر از 20،000 نفر است.
در ناحیۀ مادرید، که تعداد رسمی مبتلایان 600 نفر و تعداد فوتیها 17 فقره است، تعداد مبتلایان واقعی احتمالاً عددی بین 10،000 تا 60،000 نفر است.
اگر این آمار و ارقام را میبینید و در دلتان میگویید: «غیرممکن است، این عددها درست نیست»، فقط به این فکر کنید: «با همین تعداد مبتلا، ووهان قبلاً سیاست قرنطینه را در پیش گرفته است.»
و اگر دارید به این موضوع فکر میکنید که «هوبی فقط یک استان است»، باید خاطرنشان کنم که جمعیت این استان حدود 60 میلیون نفر است، یعنی پرجمعیتتر از اسپانیا و تقریباً هماندازۀ فرانسه.
2. وقتی این تعداد افراد به کروناویروس آلوده شوند، چه اتفاقی میافتد؟
پس شکی نیست که کروناویروس در همین نزدیکیهاست؛ جایی پنهان شده و دارد بهصورت نمایی رشد میکند.
وقتی این ویروس به کشور ما برسد، چه اتفاقی میافتد؟ دانستنش سخت نیست، چون این اتفاق قبلاً در جاهایی افتاده است. بهترین نمونههایش هم ایتالیا و هوبی هستند.
نرخ مرگومیر
سازمان جهانی بهداشت (WHO) نرخ مرگومیر این بیماری را 3.4 درصد اعلام کرده است (تعداد افرادی که در معرض این ویروس قرار میگیرند و فوت میکنند). البته این عدد خام است و به توضیح نیاز دارد.


نرخ مرگومیر این بیماری بهشدت به مکان و زمان وابسته است: بین 0.6 درصد در کرۀجنوبی و 4.4 درصد در ایران. خب این به چه معناست؟ برای درکش میتوانیم ترفندی به کار ببندیم.
نرخ مرگومیر را به دو روش میتوان محاسبه کرد: تعداد فوت به نسبت کل مبتلایان، یا تعداد فوت به نسبت تعداد پروندههای مختومه. روش اول احتمالاً دستپایین را دارد، چون بسیاری از مبتلایانی که هنوز تکلیفشان معلوم نشده ممکن است در نهایت فوت کنند. روش دوم هم دستبالاست، چون این احتمال هست که تعداد مرگومیرها زودتر از تعداد افراد بهبودیافته اعلام شود.
من راه دیگری در پیش گرفتم و به روند تغییر این دو در طی زمان دقت کردم. وقتی تکلیف همۀ مبتلایان معلوم شود، هر دوی این ارقام در نهایت به هم میرسند؛ لذا اگر روند گذشته را برای آینده ادامه دهید، میشود حدس زد که نرخ مرگومیر نهایی چقدر خواهد بود.
این چیزی است که دادهها نشان میدهند. نرخ فوت در چین هماینک چیزی بین 3.6 تا 6.1 درصد است. اگر این روند برای آینده ادامه یابد، بهنظر میرسد جایی بین 3.8 تا 4 درصد قرار میگیرد. این عدد دوبرابر برآوردهای فعلی و 30 برابر بدتر از آنفولانزاست.
البته این عدد بر دو واقعیت کاملاً متفاوت استوار است: هوبی، و باقی چین.






نرخ فوت در استان هوبی احتمالاً نهایتاً به 4.8 درصد خواهد رسید. درعینحال، برای باقی چین این نرخ احتمالاً در 0.9 درصد تثبیت خواهد شد.






نمودار این اعداد را برای ایران، ایتالیا و کرۀجنوبی هم ترسیم کردم، تنها کشورهایی که نرخ مرگومیر این بیماری در آنها به حدی هست که میتوان به تقریب خوبی دست یافت.






نسبت مرگومیر به کل مبتلایان در ایران و ایتالیا بین 3 تا 4 درصد در نوسان است و حدسم این است که نسبت نهایی این دو کشور هم حدود همین اعداد و ارقام خواهد بود.


کرۀجنوبی جالبترین نمونه است، زیرا خروجی این دو روش در دادههای این کشور کاملاً با هم ناسازگارند: نسبت مرگومیر به کل مبتلایان فقط 0.6 درصد است، درحالیکه نسبت مرگومیر به پروندههای مختومه بسیار بالا و 48 درصد است. برداشت من این است که در این کشور چند اتفاق خاص در حال وقوع است. اول، از همه آزمایش میگیرند (و با وجود حجم عظیم پروندههای باز، نرخ مرگومیر پایین به نظر میرسد) و پروندهها را برای مدت طولانیتری باز نگه میدارند ( و با فوت بیمار بالافاصله بسته میشوند). دوم، سرانۀ تخت بیمارستانی در این کشور بالاست (شکل 17.ب). شاید دلایل دیگری هم در میان باشند که ما هنوز نمیدانیم. آنچه اهمیت دارد این است که نسبت مرگومیر به مبتلایان از همان ابتدا حولوحوش0.5 درصد بوده و احتمالاً در همین حدود باقی خواهد ماند، که احتمالاً بهلطف نظام درمانی و مدیریت بحران مطلوب در این کشور است.
آخرین نمونۀ مدنظر هم کشتی تفریحی دایموند پرینسس است: با 706 مبتلا، 6 فقره فوت، و 100 بیمار بهبودیافته، نرخ مرگومیر این کشتی جایی بین 1 تا 6.5 درصد خواهد بود.
فراموش نکنید که توزیع سنی کشورها هم بر این نرخ تأثیر دارد: ازآنجاییکه نرخ فوت در میان افراد مسن بیشتر است، در کشورهایی مثل ژاپن که هرم جمعیتی آنها پیرتر است، میانگین نرخ مرگومیر از کشورهای جوانتری مانند نیجریه بیشتر خواهد بود. عوامل آبوهوایی و بهویژه رطوبت و دما هم دخیل هستند، اما هنوز کاملاً مشخص نیست که این عوامل چه تأثیری بر نرخ انتقال و مرگومیر این بیماری دارند.
در نهایت میتوان گفت که:
- فارغ از این نکتهها، در کشورهایی که آمادگی بیشتری برای مقابله با این بیماری دارند، نرخ مرگومیر آنها بین 0.5 درصد (کرۀجنوبی) تا 0.9 درصد (سایر مناطق چین) خواهد بود.
- کشورهایی هم که مستأصل و سردرگم واکنش نشان میدهند، نرخ مرگومیر آنها بین 3 تا 5 درصد خواهد بود.
به بیان دیگر، کشورهایی که زودتر دست به اقدام بزنند، میتوانند میزان مرگومیر را تا 10 برابر کاهش دهند. تازه، اگر زود دستبهکار شوید میتوانید تعداد مبتلایان را هم بهشدت کاهش دهید؛ موضوعی که ضرورت اقدام زودهنگام را بهروشنی نشان میدهد.
خب، برای اینکه کشوری آماده باشد باید چه تمهیداتی بیندیشد؟
چه فشارهایی به نظام درمانی وارد میشود؟
حدود 20 درصد مبتلایان باید در بیمارستان بستری شوند، حدود 5 درصدشان نیازمند مراقبتهای ویژه (ICU) هستند و حدود 2.5 درصد بیماران هم نیازمند خدمات بسیار ویژه هستند، از جمله تجهیزاتی نظیر دستگاه تنفس مصنوعی یا اکسیژناسیون غشایی برونپیکری (EMCO).




مشکل اینجاست که تجهیزاتی نظیر دستگاه تنفس مصنوعی و ECMO را نمیتوان بهراحتی تولید کرد یا بلافاصله خرید. برای مثال، چند سال پیش تعداد کل دستگاههای ECMO در آمریکا 250 عدد بود.
لذا اگر ناگهان 100،000 نفر مبتلا شوند، بسیاری از آنها میخواهند که آزمایش بدهند. حدود 20،000 نفر باید بستری شوند، 5،000 نفر باید در آیسییو تحت مراقبت قرار بگیرند، و 1،000 نفر به تجهیزاتی نیاز خواهند داشت که امروز تعداد کافی از آنها در اختیار نداریم. و تازه این فقط برای 100،000 نفر مبتلاست.
در ضمن، مسائلی نظیر ماسک را در نظر نگرفتهایم. کشوری مثل آمریکا فقط 1 درصد ماسکهای موردنیاز برای تأمین نیازهای کادر درمانی را تولید میکند (12 میلیون N95 و 30 میلیون جراحی، در مقابل 3.5 میلیارد ماسک مورد نیاز). اگر ناگهان افراد زیادی مبتلا شوند، فقط به اندازۀ 2 هفته ماسک موجود خواهد بود.
کشورهایی نظیر ژاپن، کرۀجنوبی، هنگکنگ یا سنگاپور، و نیز سایر استانهای چین غیر از هوبی، آمادگی لازم را داشتند و توانستند خدمات مورد نیاز بیماران را ارائه کنند.
اما دیگر کشورهای غربی درست به همان راهی میروند که هوبی و ایتالیا رفتهاند. در این کشورها چه اتفاقی خواهد افتاد؟
نظام درمانی مستأصل و سردرگم چه ویژگیهایی دارد؟
داستانهایی که هوبی اتفاق افتادهاند و رویدادهایی که در ایتالیا شاهدشان هستیم رفتهرفته به هم شبیهتر میشوند. هوبی ظرف 10 روز 2 بیمارستان ساخت، بااینحال کماکان سردرگم و مستأصل بود.
هر دو لب به شکوه گشودند که بیماران به بیمارستانها هجوم آوردهاند. باید حواسشان به همهچیز میبود: راهروها، اتاقهای انتظار و…
حتماً این رشته توئیتها را بخوانید (@jasonvanschoor)؛ وضعیت اسفبار ایتالیا را بهروشنی نشان میدهد:
- یکی از دوستان مورداعتمادم که در بخش آیسییو در بیمارستانی در شمال ایتالیا کار میکند: احساس میکنم باید برایتان بگویم که در شمال ایتالیا چه اتفاقی در حال وقوع است، و توصیههایی بکنم که چه کارهایی باید بکنید.
- اول، لمباردی پیشرفتهترین منطقه در تمام ایتالیاست و نظام سلامتش عالی است، من در ایتالیا و بریتانیا و استرالیا هم کار کردهام و وقتی میگویم آنچه در اینجا اتفاق میافتد شبیه اتفاقات یک کشور جهان سوم است، اشتباه نمیکنم.
- تصور وضعیتی که اینجا حاکم است ممکن نیست و اعداد هیچ چیزی را نشان نمیدهند. بیمارستانها زیر بار کووید19 از پا درآمدهاند و با 200 درصد ظرفیتشان کار میکنند.
- تمام فعالیتهای عادی را قطع کردهایم و همۀ اتاق عملها به آیسییو تبدیل شدهاند و دیگر موارد اورژانسی نظیر سکته و جراحتها را نمیپذیرند و به جاهای دیگری ارجاع میدهند. صدها بیمار با مشکلات حاد تنفسی اینجا هستند و خیلیهاشان غیر از ماسک به هیچ وسیلۀ دیگری دسترسی ندارند.
- افراد بالای 65 سال یا جوانترهایی که بیماریهای زمینهای دارند ارزیابی نمیشوند. به دستگاه وصل میشوند، اما وضعیتشان ارزیابی نمیشود و هیچ پرستاری به حالشان رسیدگی نمیکند. پرستارها تا سر حد توانشان کار میکنند، اما خودشان هم دارند بیمار میشوند و از لحاظ عاطفی کم آوردهاند.
- دوستان پشت تلفن زار میزنند، چون بیماران جلوی چشمانشان جان میدهند و تنها کاری که از دستشان برمیآید این است که اکسیژن به آنها وصل کنند. به آسیبشناسها و متخصصان فیزیوتراپی برگهای میدهند و آنها را میفرستند تا به بیمارانی که به دستگاه تنفس مصنوعی وصل هستند، سرکشی کنند. لطفاً بس کنید! این را دوباره بخوانید و فکر کنید!
- یک هفته پیش همین الگوها را جاهای دیگری هم دیدهایم، و هیچ دلیلی نیست که هفتههای آتی همین الگو را جاهای دیگری نبینیم:
- اول، چند نمونۀ مثبت، اقدامات احتیاطی سهلگیرانه، به مردم گفته میشود به اورژانس مراجعه نکنند، اما هنوز میتوانند دور هم جمع شوند و به همه میگویند که نگران نباشید. دوم، چند نمونه با علائم ریوی خفیف و معدودی نمونۀ حاد که باید به دستگاه وصل شوند، اما دسترسی عادی به اورژانس محدود میشود تا همهچیز خوب به نظر برسد.
- سوم، دهها نفر با علائم ریوی خفیف مشاهده میشوند که در طی زمان حالشان وخیم میشود و به آیسییو منتقل میشوند، بعد دستگاه به آنها وصل میشود، بعد کلاههای CPAP روی سرشان قرار میگیرند، دستآخر هم به اکسیژن وصل میشوند. چهارم، کارکنان بیمار میشوند و دیگر نمیتوان نیروی کافی برای شیفتها پیدا کرد، مرگومیرهای ناشی از سایر بیماریها اوج میگیرد و نمیتوان درمان را درست انجام داد.
- همۀ نکتهها دربارۀ درمان این افراد در اینترنت هست، اما تنها چیزهایی که تفاوت ایجاد میکنند عبارتاند از: برای حفظ ایمنی مردم نترسید از اینکه اقدامات احتیاطی گسترده را در دستورکار قرار دهید.
- اگر دولتها این کار را انجام نمیدهند، دستکم جان خانوادۀ خودتان را حفظ کنید؛ زیرا آنهایی که سابقۀ بیماریهای سرطان، دیابت و پیوندعضو دارند، حتی اگر جوان باشند، در صورت لزوم هم به دستگاه وصل نمیشوند. منظورم از ایمنی است که نه خودتان به آنها سر بزنید و نه اجازه دهید بقیه به دیدارشان بروند، و به آنها آموزش دهید.
- رویکرد رایج دیگر این است که مدام به افرادی که این چیزها را گوشزد میکنند گوش دهید و مطالب مرتبط را بخوانید با خودتان بگویید «چقدر اوضاع بد است»، اما دستآخر برای شام بروید بیرون و بگویید من که چیزیم نمیشود!
- ما شاهد این اوضاع بودهایم؛ اگر جدی نگیرید، شما هم خواهید دید. امیدوارم اوضاع شما مثل ما اینقدر بد نباشد، اما آماده باشید.
کادر درمانی باید ساعتها فقط با یک دست لباس محافظتی سر کنند، چون به اندازۀ کافی لباس ندارند. در نتیجه، برای ساعتهای متمادی نمیتوانند مناطق آلوده را ترک کنند. وقتی هم میروند که استراحت کنند، ازپاافتاده و تشنه و گرسنه، مچاله میشوند و میخوابند. دیگر چیزی به اسم شیفت وجود ندارد. بازنشستهها هم به خدمت فراخوانده میشوند. حتی افرادی که هیچ سررشتهای از پرستاری ندارد، یکشبه آموزش میبینند تا بتوانند نقشهایی حیاتی را بر عهده بگیرند. همه فراخوانده میشوند، آن هم برای مدتی نامحدود.


فرانچسکا منجیاتوردی، پرستاری ایتالیایی که در میانۀ جنگ با کروناویروس از خستگی به خواب رفته است.
یعنی تا زمانی که بیمار شوند. اتفاقی که زیاد میافتد؛ زیرا این افراد در مواجهۀ مستمر با ویروس هستند، بدون اینکه تجهیزات حفاظتی کافی داشته باشند. وقتی این اتفاق میافتد، باید 14 روز قرنطینه شوند و در این مدت هیچ کمکی از دستشان برنمیآید. بهترین سناریو این است که برای دو هفته غایب میشوند. بدترین سناریو؟ مرگ…
بدترین وضعیت در آیسییوها دیده میشود، وقتی بیماران باید دستگاههای تنفس مصنوعی یا EMCOها را بهنوبت استفاده کنند. استفادۀ نوبتی این دستگاهها عملاً غیرممکن است، لذا کادر درمان باید تصمیم بگیرد که کدام بیمار باید از آنها استفاده کند. چیزی که عملاً انتخاب بین مرگ و زندگی بقیه است.


بخش مراقبتهای ویژه در بیمارستانی در ووهان: کادر درمان برای رسیدگی به بیمارانی که به کروناویروس جدید مبتلا شدهاند، لباسهای حفاظتی بر تن دارند.
همین چیزهاست که باعث میشود نرخ مرگومیر ناشی از این بیماری بهجای 0.5 درصد، به حدود 4 درصد است. اگر میخواهید شهر و کشورتان یکی از همین 4 درصدیها باشد، دست روی دست بگذارید و هیچ کاری نکنید.


عکس ماهوارهای از بهشت معصومه در شهر قم
3. شما چه کار باید بکنید؟
منحنی را صاف کنید
این بیماری حالا عالمگیر شده است و دیگر نمیتوان این لکه را از کرۀزمین پاک کرد. اما برای کاهش پیامدهایش میتوان کارهایی کرد.
برخی کشورها الگوی خوبی برای این کارها هستند. بهترینشان تایوان است که هممرز با چین است و بااینحال تعداد مبتلایانش تا امروز کمتر از 50 نفر بوده است. این مقالۀ جدید تمام اقدامات زودهنگامی را توضیح میدهد که این کشور در پیش گرفت و بر مهار بیماری متمرکز بود.
این کشور توانست این بیماری را کنترل کند، اما اکثر کشورها چنین مهارتی نداشتند و نتوانستند. حالا تایوان دارد گام بعدی را انجام میدهد: کاهش. حالا باید این ویروس را تاحدممکن بیخطر و بیتأثیر کنند.
اگر سرایت این بیماری را تاحدممکن کاهش دهیم، نظام درمان میتواند بهتر به مبتلایان رسیدگی کند و نرخ مرگومیر بهشدت کاهش خواهد یافت. در ضمن، اگر بتوانیم سرعت سرایت را کم کنیم، به نقطهای میرسیم که میتوان باقی افراد جامعه را واکسینه کرد و ریسک این بیماری را کلاً از بین برد. لذا هدفمان این نیست که واگیریهای کروناویروس را کلاً حذف کنیم. هدف تعویق سرایت بیماری است.


هرچه بیشتر بتوانیم نرخ ابتلا را کم کنیم، نظام درمانی بهتر میتواند رسیدگی کند، نرخ مرگومیر کاهش مییابد، و تعداد بیشتری از افراد جامعه را پیش از ابتلا میتوان واکسینه کرد.
خب، چطور باید منحنی راصاف کنیم؟
رعایت فاصلۀ اجتماعی
یک کار ساده هست که همه میتوانیم انجام دهیم و تأثیر هم دارد: رعایت فاصلۀ اجتماعی.
در نمودار ووهان یادتان هست که همین که شهر قرنطینه شد، سیر تعداد مبتلایان نزولی شد. دلیلش این است که افراد دیگر تعاملی با هم نداشتند و ویروس نتوانست منتشر شود.
اکنون جامعۀ علمی بر سر این نکته اجماع دارد که اگر کسی سرفه کند، این ویروس میتواند تا شعاع 2 متر منتشر شود. با رعایت این فاصله، ذرات سرفه و عطسه به زمین میافتند و دیگر شما را آلوده نمیکنند.
آنوقت «سطوح» به اصلیترین راه آلودگی بدل میشوند. این ویروس روی سطوح مختلفی مانند فلزات، سرامیک و پلاستیک میتواند تا 9 روز زنده بماند. این یعنی چیزهایی مانند دستگیرۀ در، میز و دکمههای آسانسور میتوانند ناقلان خطرناک این بیماری باشند.
تنها راه کاهش واقعی انتشار ویروس، رعایت فاصلۀ اجتماعی است: اینکه افراد تا جای ممکن در خانه بمانند و آنقدر به قرنطینۀ خانگی ادامه دهند که خطر این ویروس رفع شود.
اثربخشی این تکنیک در گذشته هم اثبات شده است؛ به بیان دقیقتر، در آنفولانزای عالمگیر 1918.
درسآموختههای آنفولانزای عالمگیر 1918



میتوانید ببینید که فیلادلفیا دیر واکنش نشان داد و نرخ مرگومیر در این شهر چطور اوج گرفت. و آمار فیلادلفیا را با سنتلوئیس مقایسه کنید که سریع دست به اقدام زد.
بعد به نمودار شهر دنور نگاه کنید که اول اقداماتی را انجام داد و بعداً از سختگیریها کاست. در نتیجه 2 بار با افزایش مرگومیر مواجه شد و دومی حتی از اولی هم بدتر بود.


اگر دادهها را تعمیم دهیم، به این نمودار میرسیم:



این نمودار نشان میدهد در آنفولانزای 1918 در آمریکا، تعداد مرگومیر در هر شهر چقدر به سرعت واکنش بستگی داشته است. برای مثال، شهری مانند سنتلوئیس 6 روز زودتر از پیتزبرگ اقداماتی انجام داد و تعداد مرگومیر شهروندانش هم نصف بود. بهطور میانگین، اگر شهری 20 روز زودتر دست به اقدام میزد، نرخ مرگومیر نصف میشد.
ایتالیا بالاخره متوجه این موضوع شد. ابتدا روز یکشنبه لمباردی را قرنطینه کردند و یک روز بعد، دوشنبه، به اشتباهشان پی بردند و تصمیم گرفتند کل کشور را قرنطینه کنند.
خوشبختانه نتایج این اقدام را طی روزهای آتی خواهیم دید. هرچند، برای دیدن نتیجۀ کامل باید یکیدو هفته منتظر بمانیم. باز هم به نمودار ووهان برگردیم: بین زمانی که قرنطینه اعلام شد تا زمانی که تعداد مبتلایان رسمی (میلههای نارنجی) شروع به افت کرد، تأخیری 12 روزه مشاهده میشود.
سیاستمداران چگونه میتوانند به رعایت فاصلۀ اجتماعی کمک کنند؟
سؤالی که سیاستمداران امروز باید از خودشان بپرسند این نیست که آیا بالاخره باید دست به اقدامی بزنند یا نه، بلکه این است که اقدام درست کدام است.
کنترل یک بیماری همهگیر مراحل متعددی دارد که با پیشبینی شروع میشود و با ریشهکنی خاتمه مییابد. اما امروز برای خیلی از گزینهها دیر است. با این تعداد مبتلا، سیاستمداران دو گزینه بیشتر پیش روی خودشان نمیبینند: مهار بیماری، و کاهش تعداد مبتلایان.
مهار بیماری
مهار به معنای اطمینان از این است که تمام مبتلایان شناسایی، کنترل و قرنطینه شوند. این همان کاری است که سنگاپور، هنگکنگ، ژاپن و تایوان بهخوبی دارند انجام میدهند. اینها افرادی را که به کشور وارد میشوند سریعاً محدود میکنند، بیماران را شناسایی میکنند، آنها را قرنطینه میکنند، لباسهای حفاظتی پیشرفته در اختیار کادر درمان میگذارند، تمام ارتباطات آنان را ردیابی میکنند، و آنها را قرنطینه میکنند. وقتی آماده باشید و زود دست به کار شوید، این اقدامات تأثیری فوقالعاده دارند و دیگر نیازی نخواهد بود که اقتصادتان را تعطیل کنید تا بتوانید این بیماری را مهار کنید.
قبلاً هم رویکرد تایوان را ستودیم. اما چین هم خوب عمل کرده است. وقتی میبینیم و میشنویم که این کشور برای مهار این ویروس چه کارها که نکرده است، از تعجب انگشت به دهان میمانیم. برای مثال، چینیها 1،800 تیم 5نفره تشکیل دادند که تمام افراد مبتلا را ردیابی میکردند، تمام افرادی که با آنها تماس داشتند و نیز تمام افرادی را که با گروه دوم در ارتباط بودند شناسایی میکردند و در نهایت هم تمام این گروه را قرنطینه میکردند. با این درجه از سختگیری و انضباط بود که توانستند ویروس را در کشوری با بیش از یک میلیارد جمعیت مهار کنند.
اما کشورهای غربی این راه را نرفتند. و حالا هم دیگر خیلی دیر شده است. تصمیم اخیر آمریکا مبنی بر اینکه تمام مسافرتها از اروپا را ممنوع کرده است، اقدامی در راستای مهار برای کشوری است که تا امروز تعداد مبتلایانش سه برابر تعداد زمانی است که هوبی تصمیم به قرنطینه گرفت، و با آهنگی نمایی هم در حال رشد است. چطور میتوانیم بفهمیم که آیا این اقدام کافی است یا نه؟ از روی ممنوعیت مسافرت در ووهان میتوان فهمید که چنین کاری مؤثر است یا نه.


این نمودار تأثیر ممنوعیت سفر در ووهان را بر کاهش سرعت شیوع این بیماری نشان میدهد. اندازۀ حباب نشانگر تعداد مبتلایان روزانه است. ردیف بالا تعداد مبتلایان را در حالت عادی نشان میدهد (کاری انجام نشود). دو ردیف دیگر تأثیر اعمال 40 درصدی و 90 درصدی ممنوعیت مسافرت را نشان میدهند. این مدلی است که تعدادی از متخصصان همهگیرشناسی (اپیدمیولوژی) طراحی کردهاند، چون ما خودمان نمیتوانیم چنین مدلی بسازیم.
اگر چندان تفاوتی احساس نمیکنید، درست فهمیدهاید. چنین ممنوعیتی تأثیر چندانی بر گسترش این بیماری ندارد.
پژوهشگران تخمین میزنند که رویهمرفته ممنوعیت سفر در ووهان میزان شیوع در چین را فقط بین 3 تا 5 روز به تأخیر انداخت.
حالا ببینیم نظر پژوهشگران دربارۀ تأثیر کاهش نرخ انتقال چیست.


بلوک بالایی شبیه همانی است که قبلاً دیدید و دو بلوک دیگر هم تأثیر کاهش نرخ انتقال را نشان میدهند. اگر (با رعایت فاصلۀ اجتماعی و قرنطینۀ خانگی) نرخ انتقال 25 درصد کم شود، منحنی اندکی صاف میشود و اوج بیماری را 14 روز عقب میاندازد. اگر نرخ انتقال بیماری را 50 درصد کاهش دهیم، میبینیم که بیماری دستکم تا فصل بعد شیوع پیدا نمیکند.
تصمیم مقامات آمریکایی برای ممنوعیت سفر از اروپا تصمیم خوبی است: احتمالاً چندساعتی برایشان زمان میخرد، شاید هم یکیدو روز. اما نه بیشتر. این یعنی وقتی باید در پی کاهش بیماری باشید، به سراغ مهار آن بروید.
همین که تعداد مبتلایان در کشوری به چندصد و چندهزار نفر رسید، جلوگیری از ورود اتباع سایر کشورها، ردیابی مسافران کنونی و قرنطینهکردن آنهایی که با این افراد ارتباط داشتهاند، دیگر کفایت نمیکند. حالا باید اقدامات مرحلۀ بعدی را انجام دهید و در پی «کاهش» بیماری باشید.
کاهش تعداد مبتلایان
کاهش تعداد مبتلایان مستلزم رعایت شدید و جدی فاصلۀ اجتماعی است. افراد باید از دیدوبازدید بپرهیزند تا نرخ انتقال (R) از حدود 2 تا 3 (نرخ انتقال ویروس بدون اینکه اقدامی انجام شود) به زیر 1 برسد و نهایتاً ناپدید شود.
این اقدامات نیازمند بستن شرکتها، فروشگاهها، حملونقل عمومی، مدرسهها و قرنطینۀ اجباری است. هرچه شرایط وخیمتر باشد، رعایت فاصلۀ اجتماعی باید شدیدتر باشد. هرچه اقدامات سختگیرانه را زودتر شروع کنید، بازۀ این سختگیری کوتاهتر خواهد بود، شناسایی مبتلایان سادهتر میشود و افراد کمتری آلوده میشوند.
این همان کاری است که ووهان مجبور بود انجام دهد. این همان چیزی است که ایتالیا مجبور شد بپذیرد. چون وقتی ویروس افسارگسیخته میشود و شیوع پیدا میکند، تنها راه باقیمانده این است که تمام مناطق آلوده را قرنطینه کنید تا بتوانید جلوی انتشارش را بگیرید.
وقتی تعداد مبتلایان رسمی به هزاران نفر (و مبتلایان واقعی به دهها هزار نفر) میرسد، کشورهایی نظیر ایران و فرانسه و اسپانیا و آلمان و سوئیس و آمریکا هم باید و باید همین اقدامات را انجام دهند.
اما افسوس که چنین نمیکنند.
برخی شرکتها به دورکاری روی آوردهاند، که اقدامی ستودنی است.
برخی رویدادهای جمعی متوقف و لغو شدهاند.
برخی مناطق آلوده خودشان خودشان را قرنطینه کردهاند.
همۀ این اقدامات سرعت انتشار این ویروس را کاهش میدهند. نرخ انتقال را هم از 2.5 به 2.2 یا شاید 2 پایین میآورند. اما برای اینکه نرخ انتقال را برای مدتی ثابت به زیر 1 برسانند تا این همهگیری متوقف شود، کفایت نمیکنند. اگر هم نتوانیم این کار را بکنیم، باید بکوشیم نرخ انتقال را تا سرحدامکان به 1 نزدیک کنیم تا بتوانیم منحنی را صاف کنیم.
در نتیجه، باید سؤال را اینطور مطرح کنیم که: برای پایینآوردن مقدار R چه فداکاریهایی باید بکنیم؟ این منویی است که ایتالیا جلوی دست همۀ ما گذاشته است:
- هیچکس نمیتواند به مناطق قرنطینه وارد شود یا از آنجا خارج شود، مگر به دلایل خانواگی یا کاریِ اثباتشده.
- از جابهجایی درون این مناطق هم باید اجتناب کرد، مگر به دلایل ضروریِ شخصی یا کاریِ موجهی که نمیتوان آنها را تعویق انداخت.
- به افرادی که علائم بیماری دارند (تب و تنگی نفس) بهشدت توصیه میشود که در منزل بمانند.
- استراحتهای معمول و متعارف کادر درمان موقتاً لغو میشود.
- تمامی مجموعههای آموزشی (مدرسهها و دانشگاهها و…)، باشگاههای ورزشی، موزهها، ایستگاههای اسکی، مراکز تفریحی و فرهنگی، استخرها و تئاترها بسته میشوند.
- میخانهها و رستورانها فقط از 6 بامداد تا 6 عصر اجازه دارند باز باشند، و فاصلۀ بین مردم دراین مکانها باید دستکم یک متر باشد.
- تمام باشگاههای تفریحی خصوصی باید بسته شوند.
- تمام کسبوکارها باید فاصلۀ یک متری بین افراد را رعایت کنند. آنهایی که امکان رعایت این موضوع را ندارند، باید تعطیل کنند. عبادتگاهها مادامیکه رعایت این فاصله را تضمین میکنند میتوانند باز باشند.
- دیدوبازدیدهای خانوادگی و دوستانه باید قطع شوند.
- جلسههای کاری باید به تعویق بیفتند و دورکاری باید ترویج شود.
- تمام مسابقهها و رویدادهای ورزشی، عمومی یا خصوصی، لغو میشوند. رویدادهای مهم را در فضاهای سرپوشیده میتوان برگزار کرد.
دو روز بعد هم این موارد را به فهرست بالا اضافه کردند: نه، حالا تمام کسبوکارهای غیرضروری باید تعطیل شوند. لذا اکنون تمام فعالیتهای تجاری متوقف میشوند و دفترهای کاری، کافهها و فروشگاهها بسته میشوند. فقط حملونقل، داروخانهها و فروشگاههای مواد غذایی باز میمانند.
یک راه این است که این اقدامات تدریجی اعمال شوند. اما متأسفانه این کار فرصت ارزشمندی در اختیار ویروس میگذارد که منتشر شود. اگر میخواهید در امان باشید، این کار را به سبک ووهان انجام دهید. شاید مردم الان لب به شکوه و شکایت بگشایند، اما بعداً سپاسگزارتان خواهند بود.
رهبران کسبوکار چگونه میتوانند به رعایت فاصلۀ اجتماعی کمک کنند؟
اگر شما رهبر و مدیر یک سازمان هستید و میخواهید بدانید چه باید بکنید، بهترین منبع «باشگاه در خانه بمانیم» است.
این سایت شامل فهرستی از سیاستهای رعایت فاصلۀ اجتماعی است که شرکتهای فناوری آمریکا تدوین کردهاند، تا الان 588 شرکت.
این سایت سیاستهای مرتبط با دورکاری را، از دورکاریِ مجاز تا ضروری گرفته و از بازدیدهای محدود تا سفر و برگزاری رویدادها، دربرمیگیرد.
موارد دیگری هم هست که هر شرکتی باید مشخص کند، مانند اینکه با کارکنان ساعتی چه کنید، دفتر شرکت را باز نگه دارید یا نه، چگونه با افراد مصاحبه کنید، با غذاخوری شرکت چه کنید و… . اگر میخواهید بدانید که شرکت من، کورس هیرو، چگونه این مسائل را مدیریت میکند، میتوانید دستورالعمل را بخوانید.
4. چه زمانی باید دست به کار شویم؟
احتمالاً تا الان خیلی از چیزهایی را که توضیح دادهام پذیرفتهاید و حالا دارید با خودتان فکر میکنید که خب، از کی دست به کار شوم؟ به عبارت دیگر، شروع هر کدام از این اقدامات باید بر اساس چه نشانههایی باشند؟
مدل ریسکمحور نشانهها
برای این کار من یک مدل طراحی کردهام.
این مدل به شما امکان میدهد تعداد مبتلایان احتمالی در شهر و کشور خودتان را تخمین بزنید، ببینید چقدر احتمال دارد که الان یکی از کارکنانتان مبتلا شده باشد، این نرخ در طی زمان چه تغییری میکند، و باتوجهبه وضعیت پیرامونتان آیا باید شرکت به فعالیتش ادامه دهد یا تعطیل شود.
این مدل اطلاعات زیر را در اختیارمان میگذارد:
- اگر شرکت شما در ایالت واشینگتن است که 11 مرگ ناشی از کروناویروس دارد و شما هم 100 کارمند دارید، به احتمال 25 درصد یکی از کارکنان شما هم مبتلا شده است و شما باید بلافاصله شرکت را تعطیل کنید.
- اگر شرکتتان 250 کارمند دارد و عمدتاً در سانفرانسیسکو هستند (شهرهای سانمتئو و سانتا کلارا، که در 8 مارس رویهمرفته 22 مبتلای رسمی دارند و تعداد مبتلایان واقعی دستکم 54 نفر است)، در 9 مارس 2 درصد احتمال دارد که یکی از کارکنانتان مبتلا شود. شما هم باید شرکتتان را تعطیل کنید.
- اگر شرکتتان در پاریس است و 250 کارمند دارید، امروز به احتمال 95 درصد یکی از کارکنانتان مبتلا شده است و فردا شرکتتان را تعطیل کنید.
این مدل از برچسبهایی نظیر شرکت (company) و کارمند (employee) استفاده میکند، اما برای کارهای دیگر هم میتوان از آن استفاده کرد: برای مدرسهها، حملونقل عمومی و… . پس اگر فقط 50 کارمند در پاریس دارید، اما همهشان از مترو استفاده میکنند و با هزاران نفر دیگر در تماس هستند، ناگهان احتمال اینکه یکی از آنها مبتلا شود بسیار افزایش مییابد و شما باید بلافاصله شرکت را تعطیل کنید.
اگر هنوز مرددید چون هیچکسی نشانههایی از این بیماری را ندارد، یادتان باشد که 26 درصد سرایت بیماری پیش از بروز نشانهها اتفاق میافتد.
آیا شما یکی از مدیران و رهبران سازمانی بزرگ هستید؟
این مدل بیرحم است. ریسک هر شرکتی را مجزا حساب میکند و شما میتوانید تا هر جایی که میخواهید ریسک کنید، اما بالاخره ضربۀ ناگزیرِ کروناویروس شرکتتان را تعطیل خواهد کرد.
اما اگر شما یکی از اعضای تیم مدیریتی یک هلدینگ یا یکی از سیاستمداران هستید، حسابوکتابتان فقط برای یک شرکت نیست، برای کل افراد است. مدل هم اینطوری تغییر میکند: چقدر احتمال دارد که یکی از شرکتهایمان مبتلا شود؟ اگر 50 شرکت زیرمجموعه دارید که هر کدامشان هم بهطور میانگین 250 کارمند دارند، و در سانفرانسیسکو هستید، 35 درصد احتمال دارد که یکی از شرکتها یک کارمند مبتلا داشته باشد، و این احتمال در هفتۀ بعد به 97 درصد میرسد. یک سربرگ (tab) در مدل برای محاسبۀ این موضوع گذاشتهام.
جمعبندی: هزینۀ دست روی دست گذاشتن
شاید تصمیمگیری در این باره الان بسیار ترسناک و دشوار باشد، اما بیایید از زاویۀ دیگری به قضیه نگاه کنیم.


این تئوری و مدل نظری برای جامعههای مختلف است: یکی فاصلۀ اجتماعی را رعایت نمیکند، یکی از روز nام شیوع این کار را شروع میکند، یکی هم از روز n+1ام. تمام اعداد غیرواقعی هستند (این اعداد را گذاشتم تا آنچه را در هوبی اتفاق افتاد نشان دهم، که در بدترین حالتش به 6،000 ابتلا در روز رسید). هدفم هم فقط این است که تأثیر همین 1 روز را در میزان رشد نمایی نشان دهم. میبینید که یک روز تأخیر باعث میشود نمودار دیرتر به اوج برسد و تعداد مبتلایان هم افزایش یابد، اگرچه در ادامه آمار مبتلایان روزانه بهسمت صفر میل میکند.
اما تعداد تجمعی مبتلایان چه تغییری میکند؟


در این مدل که تا حدی شبیه رویدادهای هوبی است، یک روز تأخیر تعداد مبتلایان را 40 درصد بیشتر میکند! پس شاید اگر مسئولان استان هوبی قرنطینه را بهجای 23 ژانویه در 22 ژانویه اعلام میکردند، تعداد مبتلایان حدود 20هزار نفر کاهش مییافت که بسیار خیرهکننده است.
و فراموش نکنید که اینها فقط تعداد مبتلایان است. تعداد فوتشدگان هم بسیار بیشتر خواهد بود، زیرا نهفقط تعداد مرگومیر مستقیم 40 درصد افزایش مییابد، بلکه فشارهای کمرشکن باعث میشوند نظام درمان هم مستأصل شود؛ امری که در نهایت موجب میشود تعداد مرگومیر 10 برابر چیزی باشد که قبلاً دیدهایم. لذا یک روز تأخیر در اتخاذ اقداماتی برای رعایت فاصلۀ اجتماعی میتواند تعداد مرگومیر را در شهر و کشور شما چند برابر کند.
این خطری نمایی است که تکبهتک روزها در مدیریت آن حائز اهمیت هستند. وقتی تصمیمگیری را یک روز به تعویق میاندازید، فکر نکنید که فقط چند نفر را مبتلا میکنید. تعداد مبتلایان در شهر و کشور شما احتمالاً چندصد و چندهزار نفر است. هر روزی که فاصلۀ اجتماعی را رعایت نکنید، تعداد مبتلایان بهشکلی تصاعدی افزایش مییابد.